گروه ادب العباس بازدید : 18047 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات ( 7)

آغاز مصیبت

پس از خیانت سقیفه و تعیین خلیفه ناحق مسلمین عده ای از اصحاب که مخالف با خیانت سقیفه بودند در منزل دخت گرامی رسول خدا تحسن کردند. اما بعد..

http://moujahed.persiangig.com/image/new_folder/shahadate%20hazrate%20zahra%20-%20mediume.jpg


ابوبکر ، قنفذ را نزد امیر الومنین(ع) فرستاد و عده ای کمک نیز به همراهش قرار داد . او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست ، ولی حضرت به آنان اجازه نداد . اصحاب قنفذ نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالیکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید .

آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا(س) فرمود: « به شما اجازه نمی دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید» همراهان او بر گشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خودداری کردیم . عمر عصبانی شد و گفت : ما را با زنان چه کار است

سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند . آنان و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه(ع) و فرزندانشان قرار دادند. سپس عمر ندا کرد بطوری که علی و فاطمه (س) بشنوند و گفت: «. بخدا قسم ، ای علی باید خارج شوی و با خلیفه پیامبر بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش می کشم .

حضرت زهرا (س) فرمود: ای عمر ، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن وگرنه خانه تان را به آتش می کشیم . فرمود: «ای عمر، از خدا نمی ترسی که به خانه من وارد می شوی؟» ولی عمر بار نگشت.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1394برچسب:, | 12:8 | نويسنده : |

گروه ادب العباس بازدید : 18047 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات ( 7)

آغاز مصیبت

پس از خیانت سقیفه و تعیین خلیفه ناحق مسلمین عده ای از اصحاب که مخالف با خیانت سقیفه بودند در منزل دخت گرامی رسول خدا تحسن کردند. اما بعد..
 

http://moujahed.persiangig.com/image/new_folder/shahadate%20hazrate%20zahra%20-%20mediume.jpg


ابوبکر ، قنفذ را نزد امیر الومنین(ع) فرستاد و عده ای کمک نیز به همراهش قرار داد . او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست ، ولی حضرت به آنان اجازه نداد . اصحاب قنفذ نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالیکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید .

آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا(س) فرمود: « به شما اجازه نمی دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید» همراهان او بر گشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خودداری کردیم . عمر عصبانی شد و گفت : ما را با زنان چه کار است

سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند . آنان و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه(ع) و فرزندانشان قرار دادند. سپس عمر ندا کرد بطوری که علی و فاطمه (س) بشنوند و گفت: «. بخدا قسم ، ای علی باید خارج شوی و با خلیفه پیامبر بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش می کشم .

حضرت زهرا (س) فرمود: ای عمر ، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن وگرنه خانه تان را به آتش می کشیم . فرمود: «ای عمر، از خدا نمی ترسی که به خانه من وارد می شوی؟» ولی عمر بار نگشت.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1394برچسب:, | 12:8 | نويسنده : محمد کرامتی نژاد |